ترجمه مقالهسوشال تریدینگ

گز زدن

لغت‌نامه دهخدا

گز زدن . [ گ َزْ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیمودن به گز. (آنندراج ) (بهار عجم ) :
ببالای عروس نعتت و قد سخن بافی
فروغ مهرو مه را کلک فکرم گز به کالا زد
چو کوته آمدند این هر دو سر کالا سخن بافی
نی قندم مساحت بر گلستان مسیحا زد.

حکیم زلالی خوانساری .


ترجمه مقالهسوشال تریدینگ