گروه گروه
لغتنامه دهخدا
گروه گروه . [ گ ُ گ ُ ] (ق مرکب ) گروهاگروه . گروه پس گروه . دسته دسته . فوج فوج :
دلم یکی و در او عاشقی گروه گروه .
زر فروریخت پشته پشته چو کوه
تا کنند آن زمین گروه گروه .
رجوع به گروه و گروها گروه شود.
دلم یکی و در او عاشقی گروه گروه .
فرخی .
زر فروریخت پشته پشته چو کوه
تا کنند آن زمین گروه گروه .
نظامی .
رجوع به گروه و گروها گروه شود.