گرهه
لغتنامه دهخدا
گرهه . [ گ ُ رُ هََ / هَِ ] (اِ)مخفف گروهه . گلوله . (برهان ) (آنندراج ) :
چنان زد برو گرهه ٔ منجنیق
که شد کوه در آب دریا غریق .
|| گروه مردم . (برهان ). رجوع به گروهه شود.
چنان زد برو گرهه ٔ منجنیق
که شد کوه در آب دریا غریق .
شیخ نظامی (از جهانگیری ).
|| گروه مردم . (برهان ). رجوع به گروهه شود.