ترجمه مقاله

گاونلیسیده

لغت‌نامه دهخدا

گاونلیسیده . [ ن َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی که نخوت و غرور داشته باشد و گرم و سرد روزگار نچشیده بود. (آنندراج ). مرد متکبر و مغرور و خام و بی تربیت و نادان و ناآزموده مر کارهای جهان را. (ناظم الاطباء). رجوع به گاوش بلیسیده و گاوش نلیسیده شود.
ترجمه مقاله