کیمیافعل
لغتنامه دهخدا
کیمیافعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) کیمیااثر. که اثرو عمل کیمیا کند. که خاصیت کیمیا دارد :
آینه رنگی که پیدای تو از پنهان به است
کیمیافعلم که پنهانم به ازپیدای من .
آینه رنگی که پیدای تو از پنهان به است
کیمیافعلم که پنهانم به ازپیدای من .
خاقانی .