ترجمه مقاله

کپول

لغت‌نامه دهخدا

کپول . [ ک َ ] (اِ) در مازندران دارگنده را گویند. (یادداشت مؤلف ). نامی است که در کرگانرود و گلی داغ به سنای کاذب دهند. (یادداشت مؤلف ). قدقدک . سنای بری . سنای مکی کاذب . سنای اندلسی . سنای مغربی . سنای کاذب . قلوته . دغدغک . درگنده . دارگنده . چپول . درختچه ای است از تیره ٔپروانه داران به ارتفاع یک تا دو متر که در هندوستان و غالب نقاط ایران میروید. برگهایش مرکب از 7 تا 13برگچه است و گلهایش بزرگ و زردرنگ است . دانه ٔ این گیاه برنگ قهوه یی و مسطح و شفاف و دارای 12درصد روغن است . برگهای آن دارای اثر مسهلی می باشد و در بعضی موارد برگچه هایش نیز بجای برگچه ٔ سنا مورد مصرف قرار می گیرد یا بعنوان تقلب به برگچه های سنا افزوده می شود.این گیاه در اکثر نقاط شمالی ایران خصوصاً نواحی مرزی خراسان به فراوانی می روید. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله