ترجمه مقاله

کود

لغت‌نامه دهخدا

کود. (اِ) توده و خرمن غله را گویند. (برهان ). خرمن را گویند. (آنندراج ). توده و انبار غله . (ناظم الاطباء). توده ٔ غله . خرمن غله . (فرهنگ فارسی معین ). || باری که بر زمین زراعت ریزند تا زمین قوت گیرد و زراعت خوب آید. (برهان ). خاکروبه که برای قوت مزرعه جمع کرده به باغ و فالیز برند، چنانکه گویند فلان باغ و فالیز را کود بدهند تا قوت گیرد. (آنندراج ). آنچه در کشت زار ریزند تا زمین نیرو گیرد و زراعت خوب حاصل آید و کوت نیز گویند. در اوستایی ، کوث ودر سانسکریت ، گوثه به معنی گُه ، پس لغتاً به معنی پلیدی آدمی و جانوران است که جهت قوت بر زمین زراعتی ریزند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). مواد مفید که جهت ازدیاد برداشت محصول زراعتی یا به دست آوردن نوع بهتر از محصولات به زمین دهند . (فرهنگ فارسی معین ). کوت .رشوه . انبار. نیرو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کود شیمیایی ؛ ماده ای از ترکیبات شیمیایی (شوره ، آهک ، گرد استخوان و غیره ) که برای تقویت خاک زراعت ترتیب دهند. (فرهنگ فارسی معین ). کود مصنوعی .
- کود مصنوعی . رجوع به ترکیب قبل شود.
|| (ص ) ترجمه ٔ مجموعه هم هست که در مقابل پراکنده است . (برهان ). مجموعه و جمعکرده شده و فراهم آورده . ضد پراکنده . (ناظم الاطباء).جمعشده . مجموع . (فرهنگ فارسی معین ) :
رازْیانج بادیان ، سُک بوی خوش ، اذخِر فریز
نَثْر و شَتّی ̍ راپراکنده شمر، مجموع کود.

ابونصر فراهی (نصاب الصبیان ).


|| پر با برآمدگی از لب ظرف ، مقابل سیله و مقابل سرخالی . کوت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوت شود.
ترجمه مقاله