کوج کردنلغتنامه دهخداکوج کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوچ کردن . رحلت کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : لشکر مغول نیز بدین خبر از خوف ، منهزم کوج کردند. (مسامرة الاخبار ص 104 از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوچ کردن شود.