کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سبدی بود بزرگ که باغبانان دارند. (لغت فرس اسدی ). سبدی که میوه و انگور و چیزهای دیگر در آن کنند و بر پشت گیرند و از جایی به جایی برند و دو عدد آن را بر یک خر الاغ بار کنند و آن را به عربی دوخله خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کواره :
کوارت بیارم که ورزدشیار [ کذا ]
نگویم که خاک آور اندر کوار.
آن چنان بادی که کمتر چاکرت
زر به دامن بخشد و لعل از کوار.
و رجوع به کواره شود.
کوارت بیارم که ورزدشیار [ کذا ]
نگویم که خاک آور اندر کوار.
اسدی (از لغت فرس ).
آن چنان بادی که کمتر چاکرت
زر به دامن بخشد و لعل از کوار.
شمس فخری .
و رجوع به کواره شود.