ترجمه مقاله

کهکهة

لغت‌نامه دهخدا

کهکهة. [ ک َ ک َ هََ ] (ع مص ) دمیدن سرمارسیده (مقرور) به دست خود. (ازاقرب الموارد) (از تاج العروس ج 9 ص 409). دمیدن سرمازده بر دست خود تا گرم شود. (ناظم الاطباء). دمیدن سردی زده دست خود را تا گرم شود. (منتهی الارب ). || غریدن شیر و بانگ کردن شتر. (از اقرب الموارد): کهکه الاسد فی زئیره کهکهة؛ بانگ کرد شیر در غرش خود، و کذا: کهکه البعیر فی هدیره . (ناظم الاطباء). || گرم شدن چیزی . (از اقرب الموارد). || (اِ) گرمی و سوزش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حرارت . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || حکایت آواز شیر و شتر. یقال : کهکه الاسد فی زئیره کأنه حکایة صوته ، و کذلک : کهکه البعیر فی هدیره . (منتهی الارب ). حکایت آواز شیر و شتر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله