کمکانلغتنامه دهخداکمکان . [ ] (ص ) کوه کن بود. (لغت فرس چ اقبال ص 397) : به کوه اندرون گفت کمکان مابیاو بکن بگسلد جان ما.رودکی (از لغت فرس ایضاً).