ترجمه مقاله

کمز

لغت‌نامه دهخدا

کمز. [ ک َ ] (ع مص ) به دست گرد کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): کمز الشی ٔ کمزاً؛ آن رابا دو دست خویش جمع کرد تا مستدیر شد و این ممکن نیست مگر در چیزی به آب آغشته مانند خمیر و جز آن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله