کمرای
لغتنامه دهخدا
کمرای .[ ک َ ] (اِ) کمرا. (فرهنگ فارسی معین ) :
چون تو کمر جنگ ببندی ، ملک روم
کمرای ببرّد، بپرستد کمر تو.
و رجوع به کمرا (معنی سوم ) شود.
چون تو کمر جنگ ببندی ، ملک روم
کمرای ببرّد، بپرستد کمر تو.
قطران (از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به کمرا (معنی سوم ) شود.