ترجمه مقاله

کلوخ چین

لغت‌نامه دهخدا

کلوخ چین . [ ک ُ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پشته ای که از کلوخهای چیده سازند و چندان استحکام ندارد. (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). توده ای از کلوخهای روی هم نهاده . (ناظم الاطباء) :
اثر! شکفتگی طبعها در این ایام
از این غزل که تو کردی کلوخ چین پیداست .

شفیع اثر (از آنندراج ).


- کلوخ چین کردن ؛ کلوخ چین ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). بنا کردن از خشت خام . (ناظم الاطباء) :
کسی که فکر خیالات خود متین نکند
ز فکر خام بغیر از کلوخ چین نکند.

سالک قزوینی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله