ترجمه مقاله

کش باف

لغت‌نامه دهخدا

کش باف . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه پارچه های کشی بافد. || (ن مف مرکب ) کش بافته . بافته شده بسان کش . پارچه ای که با کشیدن دراز شودو چون رها کنی بصورت اول درآید. (یادداشت مؤلف ).
- پارچه ٔ کش باف ؛ پارچه ای که چون کشند دراز شود و غالباً میان آن تارهایی از کائوچوک گذارند. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای که چون از دو سو کشند دراز شود.
- پیراهن کش باف ؛ پیراهن که از پارچه ٔ کش باف سازند.
- جوراب کش باف ؛ که چون پارچه ٔ کش باف کش آید.
ترجمه مقاله