ترجمه مقاله

کشو

لغت‌نامه دهخدا

کشو. [ ک َ ش َ ] (اِ) کَشَف که لاک پشت و سنگ پشت است . (برهان ) (رشیدی ). سلحفاة. (یادداشت مؤلف ). || برج چهارم از بروج فلکی که برج سرطان باشد. (ناظم الاطباء). || گیاهی را گویند که از آن طناب و رسن تابند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || بیدانجیر که عربان آن را خروج خوانند. || کنو که بنگ باشد. (برهان ).
ترجمه مقاله