کشش
لغتنامه دهخدا
کشش . [ ک َ / ک ِش ِ ] (اِ) مخفف کشیش . (یادداشت مؤلف ) :
همچو ترسا که شمارد با کشش
جرم یکساله زنا و غل و غش
تابیامرزد کشش زو آن گناه
عفو او را عفو داند از اله .
رجوع به کشیش شود.
همچو ترسا که شمارد با کشش
جرم یکساله زنا و غل و غش
تابیامرزد کشش زو آن گناه
عفو او را عفو داند از اله .
مولوی .
رجوع به کشیش شود.