ترجمه مقاله

کتف

لغت‌نامه دهخدا

کتف . [ ک َ ] (ع مص ) آهستگی و نرمی کردن در کار. || زخم کردن زین شانه ٔ ستور را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بلند گردیدن فروع شانه ٔ خیل . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بلند گردیدن فروع شانه ٔ اسب در رفتن . (ناظم الاطباء). || آهسته و نرم رفتن . (از منتهی الارب ). نرم رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || دو کرانه ٔ پالان را بر یکدیگر و دو دست را سپسایکی بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . || بر کتف زدن . (منتهی الارب ). بر شانه زدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آهسته رفتن یا شانه جنبان رفتن . || ناپسند داشتن کاری را. || به کتف پیوند دادن آوند را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جهجهان رفتن . (منتهی الارب ). به شتاب و جهجهان رفتن . (از ناظم الاطباء) .
ترجمه مقاله