ترجمه مقاله

کبودان

لغت‌نامه دهخدا

کبودان . [ک َ ] (اِخ ) (دریای ...) دریای ارمینیه است . درازی اوپنجاه فرسنگ است اندر پهنای سی فرسنگ . اندر میان این دریا دهی است کبودان گویند و این دریا را بدان ده باز خوانند و از گرد او آبادانی است و اندراو هیچ جانور نیست از شوری آبش مگر کرم . (حدودالعالم چ ستوده صص 14 - 23). و دمشقی در نخبةالدهر آرد: دریاچه ای است به ارمنستان . اما ظاهراً در گفته ٔ صاحب حدودالعالم و دمشقی تسامحی است بدین تعبیر که میان کلمه ٔ اورمیه و ارمنیه (ارمنستان ) خلط کرده اند. چه دریاچه ٔ کبودان دریاچه ٔ اورمیه امروزی است . و حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب دریاچه اورمیه را کبودان گفته است ، همان دریاچه ای که نام کهن آن چیچست است و بنا بگفته ٔ مؤلف کتاب «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» ارامنه کپوتان یا کپوتان دزو Dzou می گویند، مسعودی و ابن حوقل آن را بحیره ٔ کبودان خوانده اند. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او حاشیه ٔ ص 161). دریاچه ٔ شاهی . دریاچه ٔ ارومیه . (یادداشت مؤلف ). کَپوتا. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او حاشیه ٔ ص 161). رجوع به چیچست شود.
ترجمه مقاله