ترجمه مقاله

کبن

لغت‌نامه دهخدا

کبن . [ ک َ ] (ع مص ) نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || کبن جامه ؛ درون رویه درنوردیدن جامه را پس بردوختن . || کبن هدیه ٔ کسی ؛ بازداشتن هدیه ٔ او را. || برگرداندن نیکی خود را از همسایه ٔ خود سوی غیر آنها. || کبن از چیزی ؛ بددل شدن و بازگردیدن از آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ناپیدا کردن و محو ساختن (چیزی را). (ازمنتهی الارب ). غایب کردن (چیزی را). (از اقرب الموارد) (زوزنی ). و زدن به سنگ . (زوزنی ). || داخل شدن ثنایا از بالا و پایین در حفره ٔ دهن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || کبن دلو، درنوشتگی لب دلو. || کبن آهو؛ دوسیدن آهو بر زمین . (منتهی الارب ). چسبیدن آهو بزمین . (از اقرب الموارد). || فربه شدن . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله