ترجمه مقاله

کبن

لغت‌نامه دهخدا

کبن . [ ک ُ ب ُن ن ] (ع ص ) کُبُنَّة. مرد زشتخوی ناکس گرفته . (آنندراج ). مرد درشتخوی ناکس گرفته . (منتهی الارب ). مرد لئیم . (از اقرب الموارد). || مرد سخت زفت که از زفتی چشم برنمی دارد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چشم برنمی دارد از بخل . یقال : رجل کبن و کبنة. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله