کبشة
لغتنامه دهخدا
کبشة. [ ک َ ش َ ] (اِخ ) سر کوهی است به کوه ریان . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
- یوم کبشة ؛ روزی است ممنوعه از روزهای عربان . (منتهی الارب ). از ایام عرب است . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ).
- یوم کبشة ؛ روزی است ممنوعه از روزهای عربان . (منتهی الارب ). از ایام عرب است . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ).