کام و دام
لغتنامه دهخدا
کام و دام . [ م ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بد و خوب .خوب و زشت . نیک و بد. پستی و بلندی و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). شیرین و تلخ . راحت و رنج :
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیز پایی «ودانوش » نام .
گذشته بر او بر بسی کام و دام
یکی تیز پایی «ودانوش » نام .
عنصری .