کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (اِخ ) نام پادشاهی بوده است بیدادگر و آدمیخوار و رستم بن زال او را گرفته و به جهنم واصل کرد. (برهان ) (آنندراج ) :
بپوشید کافور خفتان جنگ
همه شهر با او بسان پلنگ .
بر آویخت کافور با گستهم
درآمیختند آن دو لشکر بهم .
چنین گفت کافور با سرکشان
که سندان نگیرد ز پیکان نشان .
بپوشید کافور خفتان جنگ
همه شهر با او بسان پلنگ .
فردوسی .
بر آویخت کافور با گستهم
درآمیختند آن دو لشکر بهم .
فردوسی .
چنین گفت کافور با سرکشان
که سندان نگیرد ز پیکان نشان .
فردوسی .