ترجمه مقاله

کاریان

لغت‌نامه دهخدا

کاریان . (اِخ ) یکی از قلاع مشهوره ٔ فارس بوده که بر فراز کوهی واقع گردیده و آتشکده ای در آنجا معظم و معتبر ساخته بوده اند و آتش از آنجا به اطراف میبرده اند وقتی عمرو لیث صفار قصد تسخیر آن قلعه کرد و میسر نگردید و از آن در گذشت . (انجمن آرا) (آنندراج ). شهری در ایالت فارس است که در نیمه ٔ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروزهم آثار ویرانه ٔ معبد قدیمی پدیدار است . ظاهراً آتش مقدس آنجا را بوسیله ٔ یک منبع نفتی افروخته نگاه میداشته اند بموجب روایت مسعودی این معبد را آذرجوی میخوانده اند یعنی نهر آتش و مسلماً این همان آتشکده است که در تاریخ بیرونی به نام آذرخوره مذکور است . (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ، تألیف محمد معین ص 221). و رجوع به ص 222، 224، 227، 242 از کتاب مذکور شود. شهرکی است به ناحیت پارس از داراگرد، اندر حصاری است صعب و محکم و اندر وی آتشکده ای است که آن را بزرگ دارند. (حدود العالم در ذکر ناحیت پارس ). قریه ای است شش فرسنگ و نیمی میانه ٔ شمال و مغرب بیدشهر (فارسنامه ) و هرم و کاریان از این اعمال است [ کارزین ] . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 135). به کارزین قلعه ای محکم است و از رودزکان آب بدانجا برده اند و هرم و کاریان و مواضع بسیار از توابع صحرای این عمل است . (نزهة القلوب ، چ گای لیسترانج ، المقالة الثالثه ص 118). و رجوع به یشتهاتفسیر استاد پورداود ج 1 ص 513 و ج 2 ص 240 و 312 و خرده و اوستا ص 130 و سبک شناسی ج 1 ص 32 و 41 شود.
ترجمه مقاله