کاتور
لغتنامه دهخدا
کاتور. (ص ) در لغت فرس اسدی چ هرن آمده : کانور (با نون ) شیفته سار باشد. خفاف گوید :
چه چیز است آنکه با زرّ است و با زور
همی سازد بکار سازش گور
بگور اندر شود ناگه پیاده
برون آید سوار از گور کانور.
و ظاهراً «کانور» مصحف کاتور و لغتی است در کاتوره . شعوری این کلمه را «کاتوار» بضم تاء مثناة ضبط کرده و شاهدی از شمس فخری آورده که شاهد «کاتوره » است بدین صورت :
دوستش عاقل است و پابرجا
دشمنش ابله است و کاتوره .
رجوع به کاتوره شود.
چه چیز است آنکه با زرّ است و با زور
همی سازد بکار سازش گور
بگور اندر شود ناگه پیاده
برون آید سوار از گور کانور.
(لغت فرس چ هرن ص 36).
و ظاهراً «کانور» مصحف کاتور و لغتی است در کاتوره . شعوری این کلمه را «کاتوار» بضم تاء مثناة ضبط کرده و شاهدی از شمس فخری آورده که شاهد «کاتوره » است بدین صورت :
دوستش عاقل است و پابرجا
دشمنش ابله است و کاتوره .
(شعوری ج 2 ص 236).
رجوع به کاتوره شود.