چهاری
لغتنامه دهخدا
چهاری . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی )مرکب از عدد چهار و یاء نسبت . منسوب به عدد چهار.
- ده چهاری ، نسبت به چهارده ؛ چهاردهی :
من کیستم که بر من نتوان دروغ بستن
نه قرص آفتابم نه ماه ده چهاری .
- ده چهاری ، نسبت به چهارده ؛ چهاردهی :
من کیستم که بر من نتوان دروغ بستن
نه قرص آفتابم نه ماه ده چهاری .
منوچهری .