چناب
لغتنامه دهخدا
چناب . [ چ َ ] (اِ) کلیچه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که ستون خیمه را بر آن گذارند. (برهان ). کلیچه ٔ خیمه باشد و آنرا بادریسه نیز خوانند. (جهانگیری ). بادریسه ٔ خیمه . (رشیدی ). کلیچه ٔ خیمه و آن تخته ٔ سوراخ داری است که ستون خیمه رابدان گذارند و گذرانند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کلیچه و کماچه ٔ خیمه . (ناظم الاطباء) :
جز در چناب تو نزنم خیمه ٔثنا
گر چرخ در دهان کندم چوب چون چناب .
رجوع به بادریسه شود.
جز در چناب تو نزنم خیمه ٔثنا
گر چرخ در دهان کندم چوب چون چناب .
رضی الدین نیشابوری (از جهانگیری ).
رجوع به بادریسه شود.