چله
لغتنامه دهخدا
چله . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) ریسمانی باشد که از پهنای کار جولاهگان زیاد آید و آن را ببافند و به انگشت پیچیده در جایی گذارند. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تار جولایان که در مقابل پود است . (از لغت محلی شوشترنسخه ٔ خطی ). چند رشته نخ از مجموعه ٔ نخهایی که تارهای پارچه ٔ نخی یا ابریشمی را تشکیل دهد (در تداول جولاهگان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). || زه کمان را نیز گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چله ٔ کمان . وتر. جُلاهِق . (منتهی الارب ). و رجوع به زه شود :
نرمی مکن که سختی ایام میکشی
از آهن است چله کمان کیاده را.
نرمی مکن که سختی ایام میکشی
از آهن است چله کمان کیاده را.
محسن تأثیر (از آنندراج ).