چفده
لغتنامه دهخدا
چفده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی خمیده و خم شده باشد. (برهان ). مرادف و تبدیل چفته است ، یعنی خمیده . (انجمن آرا) (آنندراج ). چفته و خمیده و خم شده باشد. (ناظم الاطباء). جفته :
یکی چون درخت بهی چفده از بر
یکی گردنی چون سپیدار دارد.
و رجوع به جفته و چفته شود. || (اِ) خوشه ٔ انگور. || سر گوسپند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چفته شود. || گمان بد. (ناظم الاطباء).
یکی چون درخت بهی چفده از بر
یکی گردنی چون سپیدار دارد.
ناصرخسرو.
و رجوع به جفته و چفته شود. || (اِ) خوشه ٔ انگور. || سر گوسپند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چفته شود. || گمان بد. (ناظم الاطباء).