چغزیده
لغتنامه دهخدا
چغزیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی ترسیده و واهمه کرده و بیم برده باشد. (برهان ). و رجوع به چغزیدن و چغریدن شود. ناله و زاری کرده :
چند گردیده چو دولاب در این بحر عذاب
سرفرو برده و چغزیده چو بوتیمارید.
رجوع به چغزیدن شود.
- درچغزیده ؛... از حضرت تو میطلبیم که ما را از این اوصاف نگاهداری و اوصاف حیات اهل بهشت دهی که ایشان شمه ای دارند از اوصاف تو که ما آوازهای ذرایر سوخته ٔ پرتوزه ٔ درچغزیده ٔ برجوشیده ٔ آن صفات حیوانیم . (معارف بهاء ولد چ فروزانفر ص 73).
چند گردیده چو دولاب در این بحر عذاب
سرفرو برده و چغزیده چو بوتیمارید.
مولوی (از انجمن آرا).
رجوع به چغزیدن شود.
- درچغزیده ؛... از حضرت تو میطلبیم که ما را از این اوصاف نگاهداری و اوصاف حیات اهل بهشت دهی که ایشان شمه ای دارند از اوصاف تو که ما آوازهای ذرایر سوخته ٔ پرتوزه ٔ درچغزیده ٔ برجوشیده ٔ آن صفات حیوانیم . (معارف بهاء ولد چ فروزانفر ص 73).