چغر
لغتنامه دهخدا
چغر. [ چ َ غ َ ] (اِ) شغر و سختی و ستبری که در پوست دست و پاها از کار فرمودن و راه رفتن پدید آید. (ناظم الاطباء). سفتی و سختی پوست تن . و رجوع به چغر شدن شود. || (ص ) گوشت سخت رگ دار. (از فرهنگ نظام ). چِغِر. (در تداول تهرانیان ). چِغِل (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چیزی سخت و دیر جویده شونده که از شأن او نرمی باشد. هر چیز که سخت جاویده شود چون گوشت بعضی حیوانات یا کاهوی کم آب و امثال اینها. گوشت سفت وسخت و ناپخته یا پاره ای از گوشت که قابل جویدن نباشد. و رجوع به چغر شدن شود. || اسپی که یک چشم او سیاه باشد و یک سفید. (آنندراج ). || (اِ) گیاهی است خوردنی . (فرهنگ نظام ) :
حقا که مثل او نتواند عقود بست
آن ترکمان که خورده بود ناشتا چغر.
حقا که مثل او نتواند عقود بست
آن ترکمان که خورده بود ناشتا چغر.
بسحاق اطعمه (ازفرهنگ نظام ).