چارشانه
لغتنامه دهخدا
چارشانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که قدش کوتاه و شانه هایش پهن و قوی باشد. (از آنندراج ) :
ز ضرب گرز کین از هر کرانه
شده بالا بلندان چارشانه .
|| قوی هیکل و تنومند. (آنندراج ). تنومند و قوی هیکل و فربه . (ناظم الاطباء). کسی که سینه و بر پهن و قوی و درشت دارد. قوی جثه . تناور و سطبر اندام :
کمان ابروش کوتاه خانه
قد شمشاد پیشش چارشانه .
|| ناموزون قد و بداندام . (ناظم الاطباء).
ز ضرب گرز کین از هر کرانه
شده بالا بلندان چارشانه .
محمد قلی سلیم (از آنندراج ).
|| قوی هیکل و تنومند. (آنندراج ). تنومند و قوی هیکل و فربه . (ناظم الاطباء). کسی که سینه و بر پهن و قوی و درشت دارد. قوی جثه . تناور و سطبر اندام :
کمان ابروش کوتاه خانه
قد شمشاد پیشش چارشانه .
اشرف (از آنندراج ).
|| ناموزون قد و بداندام . (ناظم الاطباء).