چابک رکاب
لغتنامه دهخدا
چابک رکاب . [ ب ُ رِ ] (ص مرکب ) سوار نیک و فارس :
ز جنگی سواران چابک رکاب
به نهصد هزار آمد اندر حساب .
سوار هنرمند چابک رکاب
که بر آتش انگشت زد بی حساب .
ز جنگی سواران چابک رکاب
به نهصد هزار آمد اندر حساب .
نظامی (شرفنامه ).
سوار هنرمند چابک رکاب
که بر آتش انگشت زد بی حساب .
نظامی (از شرفنامه ).