ترجمه مقاله

پیه سوز

لغت‌نامه دهخدا

پیه سوز. (اِ مرکب ) پایه ٔ چراغی از سفال یا از مس و امثال آن که پیه یا روغن کرچک یا بزرک در آن ریختندی با فتیله ای از پنبه . پایه ٔ مسین و برآن چراغی سفالین و درآن چراغ روغن کرچک یا بزرک و پلیته ای که بشب می افروختند. ظرفی که در آن پیه سوزند. (آنندراج ). استوانه ٔ سفالین یا مسین یا زرین و یا سیمین و غیره که بصورت گل و غیره کردندی و چراغ را که باروغن کرچک و یا بزرک سوختی بالای آن نهادندی . بیسوس (معرب آن است ). پی سوز. چراغدان . چراغ روغنی قدیم و شمعدان پیهی قدیم . (فرهنگ نظام ). پیه دان :
چو صد شمعدان چید مجلس فروز
برافروخت نرگس دو صد پیه سوز.

ملاطغرا.


ترجمه مقاله