پیر سراندیب
لغتنامه دهخدا
پیر سراندیب .[ رِ س َ اَ ] (اِخ ) کنایه از آدم صفی است . (برهان ).کنایه از آدم علیه السلام است چرا که از بهشت بر زمین سراندیب افتاده بود. (آنندراج ) (غیاث ) :
آنجا که دم گشاد سرافیل دعوتش
جان بازیافت پیر سراندیب در زمان .
آنجا که دم گشاد سرافیل دعوتش
جان بازیافت پیر سراندیب در زمان .
خاقانی .