پوشیده چشم
لغتنامه دهخدا
پوشیده چشم . [ دَ / دِ چ َ ] (ص مرکب ) کور. نابینا. (آنندراج ). اعمی . بی دیده :
چو پوشیده چشمی نبینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه .
کسانی که پوشیده چشم و دلند
همانا کزین توتیا غافلند.
در آن دم یکی مرد پوشیده چشم
بپرسیدش از موجب کین و خشم .
چو پوشیده چشمی نبینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه .
کسانی که پوشیده چشم و دلند
همانا کزین توتیا غافلند.
در آن دم یکی مرد پوشیده چشم
بپرسیدش از موجب کین و خشم .