ترجمه مقاله

پوست دادن

لغت‌نامه دهخدا

پوست دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) حالت جدائی گرفتن قشر از مغز و آن علامت رسیدن برخی دانه هاست . || جدائی پذیرفتن قشر برخی دانه ها گاه تر نهادن و خیس کردن . || حالتی پوست بدن را از بیماری خاص . || اظهار ته دلی کردن و مافی الضمیر گفتن . (برهان ).
ترجمه مقاله