ترجمه مقاله

پناهی

لغت‌نامه دهخدا

پناهی . [ پ َ ] (اِخ ) (مولانا...) درتذکره ٔ مجمعالخواص آمده است : او از همدان و فرزند مرد آن ولایت خواجه میرم بیک کلانتر است . الحق خانواده ٔ خوبی هستند و ارباب فهم و اصحاب طبع را رعایت میکردند و شعرا اغلب در مجالس ایشان میبودند. مولانا لسانی علیه الرحمة میگفته که شراب خواجه میرم از آب دیگر اکابر و اشراف حلالتر است . با مولانا پناهی سالها مصاحب بودیم : [ و او راست : ]
داغ جنون که بر سر سودائی من است
مجنون عشقم این گل رسوائی من است .
ای وای بر آن کشته که فردای قیامت
بسمل شده ٔ تیغ جفای تو نباشد.
دو شیوه هست خوبان را که جانسوز است و عاشق کش
در اول آن رمیدنها در آخر آرمیدنها.
محنت زده های کوچه ٔ رسوائی
خونین جگران گوشه ٔ تنهائی
حاصل ز غم عشق نکردند بجز
بدنامی ورسوائی و بی پروائی .
ترجمه مقاله