پناهیده
لغتنامه دهخدا
پناهیده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) پناه گرفته . پناه کرده . التجایافته . ملتجی شده :
هم آنگاهشان خواند از جای خویش
به یزدان پناهیده رفتند پیش .
|| پناه دهنده . (برهان قاطع) (آنندراج ).
هم آنگاهشان خواند از جای خویش
به یزدان پناهیده رفتند پیش .
فردوسی .
|| پناه دهنده . (برهان قاطع) (آنندراج ).