پس و پیش نگریستن
لغتنامه دهخدا
پس وپیش نگریستن . [ پ َ س ُ ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) یا پس و پیش نگه کردن . گذشته و آینده را بنظر داشتن . به قبل و بعد اندیشیدن . عاقبت اندیشیدن :
شنیدم که راهی [ دین زرتشت ] گرفتی تباه
بخود روز روشن بکردی سپاه ...
تبه کردی آن پهلوی کیش را
چرا ننگریدی پس و پیش را.
بلشکر بترسان بداندیش را
بژرفی نگه کن پس و پیش را.
شنیدم که راهی [ دین زرتشت ] گرفتی تباه
بخود روز روشن بکردی سپاه ...
تبه کردی آن پهلوی کیش را
چرا ننگریدی پس و پیش را.
دقیقی .
بلشکر بترسان بداندیش را
بژرفی نگه کن پس و پیش را.
فردوسی .