ترجمه مقاله

پس ماندن

لغت‌نامه دهخدا

پس ماندن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) سپس ماندن . عقب ماندن . بدنبال افتادن . دیری کردن . (منتهی الارب در لفظ تقاعس ). تَقاعس . تأخر. اِلیاء. صری . اِساعة؛ یکساعت پس ماندن . اسرق عنهم ؛ پس ماند از آنها. خدر؛ پس ماندن آهو از گله . طَزَع الجندی ؛ پس ماند لشکری . (منتهی الارب ).
- پس ماندن از قافله یا از لشکر ؛ عقب افتادن از آن . تلحّز. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله