پرخاشجوئی
لغتنامه دهخدا
پرخاشجوئی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) جنگجوئی . فتنه جوئی . ستیزه جوئی . هنگامه طلبی . شراست . شرس . عربده جوئی .
- پرخاشجوئی کردن ؛ رزم جستن . پرخاش جستن . ستیزه جوئی کردن . عربده کردن .
- پرخاشجوئی کردن ؛ رزم جستن . پرخاش جستن . ستیزه جوئی کردن . عربده کردن .