پتگیرلغتنامه دهخداپتگیر. [ پ َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) پتگر.پرویزن . ماشوب . (برهان ). غربال . و رشیدی گوید: «یحتمل که تنگبیز باشد که چنین خوانده یعنی باریک بیز».