پتواز
لغتنامه دهخدا
پتواز. [ پ َت ْ ] (اِ) بتواز. پدواز. (رشیدی ). آده . میقعه . (برهان ). نشیمن کبوتر و باز و دیگر پرندگان از شکاری و غیرشکاری و آن دو چوب است که به اندک فاصله از یکدیگر بر زمین فروبرند و چوب دیگر بر زبر آن دو نهند چنانکه نشستن آن جانوران را بکار آید. || مطلق آرامگاه و نشستنگاه . (رشیدی ) :
چو از پتواز چوگان تو سرزد
هوا گیرد چو بازتیزپر، گوی .
دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون
قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز.
و رجوع به پدواز شود.
چو از پتواز چوگان تو سرزد
هوا گیرد چو بازتیزپر، گوی .
عمید لوبکی (از فرهنگ رشیدی ).
دریغ و درد که بختم نشد دلیل و کنون
قفس شکسته و روحم نشسته بر پتواز.
میرغروری .
و رجوع به پدواز شود.