پالاییدن
لغتنامه دهخدا
پالاییدن . [ دَ ] (مص ) پالوده شدن . صافی شدن : و خلاصه ٔ طعام بر بالای معده قرارگیرد و هرچه کثیف و تباه باشد بگذارد و غایط گردد وآن چیزهای لذیذ را از جگر بمعده رساند تا جگر مر آن را خون کند و بپالاید و لطیف گردد. (قصص الانبیاء).
|| زیاده کردن و زیاده شدن . (برهان ). افزودن و زیاده کردن . (شعوری ).
|| زیاده کردن و زیاده شدن . (برهان ). افزودن و زیاده کردن . (شعوری ).