ترجمه مقاله

وررفتن

لغت‌نامه دهخدا

وررفتن . [ وَرْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، کاویدن . کند و کاو کردن . || انگولک کردن . بازی کردن و دست زدن بسیار به چیزی . || دست به سر و کول کسی کشیدن . ملاعبه کردن . (فرهنگ فارسی معین ): مدتی با دخترک وررفت .
ترجمه مقاله