ترجمه مقاله

وحدة

لغت‌نامه دهخدا

وحدة. [ وَ دَ ](ع مص ) وحادة. وحودة. وحود. وحد. حدة. تنها و یکتا ماندن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یگانه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). یکی بودن . (آنندراج ). || (اِمص ) یگانگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). یکتایی . || تنهایی . (آنندراج ). یگانگی و وحدانیت . (مهذب الاسماء). رجوع به وحدت شود.
ترجمه مقاله