ترجمه مقاله

واپس تر

لغت‌نامه دهخدا

واپس تر. [ پ َ ت َ ] (ص تفضیلی مرکب ) عقب تر. بازمانده تر :
عمر همه رفت و به پس کس تریم
قافله از قافله واپس تریم .

نظامی .


به زیر چنگ خرچنگ اندری تو
از آن هر ساعتی واپس تری تو.

عطار (اسرارنامه ).


هر که صبر آورد گردون بر رود
هر که حلوا خورد واپس تر رود.

مولوی .


ترجمه مقاله