وارو
لغتنامه دهخدا
وارو.(اِ) مقابل رو. پشت . عکس . (از یادداشتهای مؤلف ).
- وارو زدن در کاری ؛ بعکس آن رفتار کردن . بخلاف آن رفتن . جهت مقابل آن برگزیدن .
|| واروک . زگیل . رجوع به واروک شود.
- وارو زدن در کاری ؛ بعکس آن رفتار کردن . بخلاف آن رفتن . جهت مقابل آن برگزیدن .
|| واروک . زگیل . رجوع به واروک شود.